Sep 30, 2009

دروس و واحد هاي جديد در رشته هاي علوم انساني


با توجه به تشکیل جلسه شورای انقلاب فرهنگی و بررسی و بازنگری دروس علوم انسانی نتایج آن به سمع و عیون میرسد- طنز

مبانی جعل مدرک و رزومه) 3 واحد)
شناخت نظریات احمدی نژاد ) 3 واحد)
اندیشه ها‌ی سیاسی اصولگرایان ) 2 واحد)
آشنایی با روش‌های کیفی اعتراف گیری (2 واحد نظری و 2 واحد عملی/محل تشکیل کلاسها: کهریزک)
تحلیل محتوای سخنان رهبری (2 واحد)
اصول شرعی حد تجاوز(عملی 1 واحد)
تربیت بدنی 1و2 (تمرین دفاع شخصی بوسیله ی باتون/5 واحد)
مبانی لعن و نفرین غرب بویژه انگلیس ملعون و سران اصلاح طلب (2 واحد)
شناخت قابلیت‌های 20:30 و خبرگزاری فارس (2 واحد)
تاریخ مطالعات بسیج و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (3 واحد) .
نظریه های جامعه شناسان بزرگ: پروفسور علی کردان و محمد علی آبادی(3 واحد)

دانشجویان عزیز دانشکده علوم اجتماعی و علوم ارتباطات آماده ی پذیرش هرگونه نظر موافق است. در غیر اینصورت به دفتر امور دانشجویان واقع در کهریزک مراجعه فرمایید

Sep 27, 2009

ا.ن بر روي کاميون در امريکا





دوباره دروغ گویی رسانه های بیگانه معلوم شد


خبر آمد که خبری در راه است

پاسخ آیت الله صانعی به میرحسین موسوی

آیت الله یوسف صانعی، از مراجع تقلید شیعیان در پاسخ به نامه ای که میر حسین موسوی برای او فرستاده بود، نوشت: "اميدواريم طرح و برنامه متين شما همراه با آگاه سازی بيشتر جامعه که هدف رسالت انبياء عظام، شهادت شهداء، تقوای متقين و عبادت اولياء الله می باشد، صورت گيرد و تحقق قسط به عنوان يک فرهنگ برای جامعه درآيد و مردم به حقوقشان نائل آيند."
ظاهرا آقای موسوی در نامه ای که جزئیات آن متشر نشده است، به آیت الله صانعی برای برون رفت از وضعیتی که پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران به وجود آمده، راهکارهایی ارائه کرده است.
آیت الله صانعی در این نامه آقای موسوی را با عنوان "دوست مکرم و متعهد و يار ديرينه امام امت" خطاب قرار داده و نوشته است: "بايد دقت نمود که از اهداف مهم هر طرح و برنامه ای، ايجاد وحدت و اتحاد بيش از پيش بين مظلومين باشد که منشاء همه خيرات همان اتحاد و اعتصام به حبل الله می باشد و لازم است مراقبت شود که خدای ناخواسته کلمه اتحاد و اعتصام به حبل الله سبب رخنه ظالمان و ستمکاران در صفوف مظلومان نگردد که نتيجه آن چيزی جز تداوم ظلم و ستم نخواهد بود."
آقای موسوی روز 21 شهریور نامه ای نیز به آیت الله منتظری نیز نوشته و خواهان راهنمایی او در مورد حوادث اخیر شده بود، که این مرجع تقلید شیعیان در نامه ای که روز 31 شهریور منتشر شد، راه اصلاح نظام برای حفظ آن را "بس دشوار" و کل حاکمیت را "گرفتار عدم مشروعیت" توصیف کرد و گفت حکومت با این شیوه ها دوام نخواهد آورد.
آیت الله منتظری و آیت الله صانعی از بلندپایه ترین روحانیون ایرانی منتقد دولت هستند که در ماه های اخیر شدیدا از وقایع پس از انتخابات، برخورد با معترضان، بازداشت و محاکمه آنان انتقاد کرده اند و حتی اعترافات متهمان در دادگاه ها را فاقد مشروعیت دانسته اند.





Sep 21, 2009

نامه جوانی در انتظار اعدام بسر می برد

 فعالین حقوق بشر و دمکراسی درایراننامه بهنود شجاعی زندانی که مهلت یک ماه اوپایان یافته و بازهم در انتظار مرگ بسر میبردبنام خداوند بخشنده مهربانایکاش باد صدایم را می بردایکاش گنجشکانی که از بالای دیوار بلندزندان رد می شوند حرفهایم را می شنیدند وبر ایوان خانه شما می نشستند و برایتانبازگو می کردند.بچه ای بودم تا چشم باز کردم مادرم رفت وفرشته نجاتم مرا تنها گذاشت.هیچگاه فکر نمی کردم بی مادری اینقدر سختباشد.بیش از سه سال است که در کنج زندان نشسته امو تمام خاطرات زندگی ام در یک روز خلاصهشده .سه سال است در یک روز زندگی می کنم. سه سالدائم مسیری را که آن روز رفتم می روم و هرچه تلاش می کنم که برگردم نمی شود.در خودم فرو می روم،در خودم فریاد می زنم،بخدا نمی خواستم چنین شود،ای خدا چرا چرااینطور شد.چرا تا آخرین لحظه عمرم شرمسار کسانی هستمکه هنوز نتوانستم با آنها سخن بگویم و بیانکنم که این بهنود آن موقع نفهمید چه شد. ولیامروز با تمام وجود از آنچه شده پشیمان استو هر روز سر بر خاک می ساید و هر روز از خداتقاضای بخشش می کند.من در طی این سالها بارها و بارها در یک روززندگی کردم و آنهم بدترین روز زندگی ام.بارها و بارها مرده ام ولی باز نفس کشیدم وباز در انتظار مردن دوباره.بخدا هیچکس نمی داند سنگینی این بار چیست؟همانگونه که هیچکس نمی داند داغ فرزندچیست؟من شرمنده ای ابدی هستم که انسانی را،جوانی را، عزیزی را ،و ..... آه چه بگویم.ایکاش نمی رفتم،ایکاش ...دو بار مرا برای اجرای قصاص به سلولانفرادی بردند ، شبهای تلخ و سرد و سنگینیبودنمی دانم چه بگویم هزاران بار مردم. میخواستم گریه کنم،اشکی نبود.می خواستم نالهکنم،صدایی دروجودم باقی نبود.می خواستم در تنهایی مادرم را در آغوش بکشمو اشک بریزم ولی جز دیوار سفید و آهن سرد هیچ چیز نبود.به آخر عمری رسیدم که هیچ چیز جز تلخی از آنندیده بودم و در پایانش جز بار شرمندگی وپشیمانی چیز دیگری برایم باقی نمانده بود.زندانبان کلید را گرداند و گفت بر خیز وقترفتن است.صدای کلید قلبم را لرزاند بیاد درد جانکاهشما افتادم،زمانی که فرزندتان را دیدید.مرا به محوطه زندان بردند تمام زندگیم درهمین دقایق جلو چشمم گذشت و یاد فرزند شماافتادم که او هم چون من آرزوهای فراوانیداشت.زمانی که در پای چوبه دار به من گفتند،یکماه فرصت داری تا رضایت بگیری با دیدنبرادر آن مرحوم احسان عرق سرد خجالت برپیشانیم نشست. مرا به زندان برگرداندند.در سلولم بغضم ترکید. خدایا خدایا چگونه بهآنها بگویم شرمنده ام،شرمسارمشب با مادرم نجوا می کردم،مادر کجارفتی؟چرا زود مرا تنها گذاشتی؟اگر تو بودی چه ها نمیشد،ایکاش بودی،ایکاشبه در خانه آنها می رفتی ،ایکاش از آنان میخواستی در حق من بزرگی کنند، ایکاش از آنانمی خواستی که این افتاده بر زمین ندامت وپشیمانی را در دست بگیرند و ایکاش .... ایکاشمادر،مادرم،اگر تو در کنارم بودی ،هرگزاین اتفاق برایم رخ نمی داد.مادر در آن دیاری که هستی به دیدار احسانبرو،تو در آنجا برایش مادری کن،من شرمندهاویم و می دانم درد بی مادری چیست.خداوند مهر و محبت خود را در پدران ومادران ودیعه گذاشت و محبت والدین محبتخدایست .می دانم شما با مهر ترین و بامهربان ترین ها هستید و مهری که به فرزندعزیز از دست رفته خود دارید در دیگری باربر من گشوده است.شاید این آخرین نامه من باشد و نمی دانم کهبه دست مهربان شما خواهد رسید یانه؟اما تقاضا می کنم بدانید بهنود که سه سالاست در تمام لحظات زندگی خود آرزو می کندتا شما را ببیند و به پایتان بیفتد وبگوید،بخدا آنچه گذاشت در فهمم نبود،بخدانفهمیدم چه شد ؟ بخدا شرمنده ام.شما هرچه بگوئید هر چه بخواهید حق دارید.ایکاش گرمی مهر و نور محبت شما ذره ای بر منیخ کرده بتابد،ایکاش مرا ببخشید.نامه ام را با سلام تمام می کنمشرمنده روی شما  بهنود شجاعی

رهبری بی لیاقت

بازهم عید فطر به لطف کودتاچیان و حامیان آن خراب شد
همانطور که همه دوستان در جریان هستید رهبر کودتاچیان امروز یک شنبه را به عنوان عید فطر اعلام کردند اما بر طبق خبر های رسیده از دفاتر مراجع تقلید ، صافی گلپایگانی ، منتظری ، سیستانی ، صانعی ، مکارم شیرزای ، این آیات اعظام فردا دو شنبه را به عنوان عید سعید فطر در ایران اعلام کرده اند، ضمنا دفتر آیت الله صافی گلپایگانی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه افراد که امروز را چیزی خورده اند حالا باید چه کار کنند : این افراد چون تا به الان نمی دانستند که امروز عید نیست از این ساعت به بعد می توانند روزه بگیرند و از این به بعد چیزی نخورند و روزه انها ان شا الله مورد مقبول باری تعالی قرار خواهد گرفت

Sep 16, 2009

طلوع خورشيد «ناگزير» است! اين شب آبستن نور شده!

بابک داد:
از وقتي مقام معظم(!) رهبري رأي ملت را تصاحب كرد و بر خون بيگناهان پاي گذارد و اعتراضات ميليوني ملت را كاريكاتور انقلاب ٥٧ ناميد، براي خيلي از سنتي ها و اقشار عادي و حتي نا آگاه، «قداست و درستي و سلامت آقا» به آخر رسيد و تمام شد! براي مردمي كه من مي بينم و ٩٣ روز است دمخورشان هستم، تمام دودلي و ترديدهاي باقيمانده در اقشار سنتي و روستاييان و متدينين (حتي قشري) درباره "خروج رهبر" از همه مدارها و قرارهاي دين خدا به يقين رسيده و حالا آدم مؤمني را نمي يابم كه «به نام دين» طرفدار آقاي خامنه اي مانده باشد. من كه مهاجر شهرهاي اين سرزمينم و به رغم زندگي مخفي، با هر قشري سخن مي گويم و سخنشان را مي شنوم، كسي را نيافته ام كه مؤمن باشد و آقاي خامنه اي را هم «علي عادل» بداند! بهتر بگويم كسي نيست بتواند مؤمنانه از صلاحيتهاي رهبري ايشان دفاع كند، چون ديگر چيز قابل دفاعي باقي نمانده و مردم در گوشه و كنار كشور به مرور از اين نظام و رهبرش رويگردان شده اند. اينك براي يك روستانشين ساده دل و يك تهراني اهل اينترنت، اسلاميت و مشروعيت نظام از بين رفته و باطل شده است. منتها اين بي اعتباري حكومت، در هر قشري «علائم باليني» متفاوتي دارد. نحوه بيان اعتراضات روستائيها از شهرستانيها متفاوت است و شهرستانيها هم با بيان متفاوتي نسبت به شهرنشين ها و تحصيل كرده ها از مخالفت خود با اين حاكميت جور سخن مي گويند. سخنراني اخير آقاي خامنه اي اما، از ديد اعضاي صميمي يك خانواده كاشمري، صريح ترين دست و پا زدن او براي حفظ جايگاه فراانساني خود نزد اقشار سنتي بود كه نقشي بر آب زد و اثري نداشت. بي اثريش را گفتند و ساعتي به نقد اين تلاش بي نتيجه «آقا» سخن گفتند و شنيديم. براي آنها بي عدالتي هاي رهبر در همان شهرستان نمود داشت كه فكرش هم دشوار بود! آنها مي گفتند اگر رهبر خود را علي زمانه معرفي ميكند، بايد بتواند مثل علي(ع) از اين نقطه سرزمين تحت حكومتش و ظلمي كه مأمورانش به نام دين و خدا بر ما كرده اند، آگاه و هشيار باشد و چون نيست، او «علي» نيست! پسر ١٩ ساله شان اسماعيل گفت:«او كاريكاتور يزيد هم نيست!» سخنراني آقاي خامنه اي در سالروز شهادت امام علي(ع) و تشبيهات ناسازي كه ميان حكومت ظالم و جائر خود، با حكومت عدل و داد اميرالمؤمنين كرد، دل هر مسلمان و هر انساني را به درد و خروش آورد. ديدن اين همه مظالمي كه در نظام كودتاچي تحت نام «علي» بر مردم مي رود،هيچ وجداني را آسوده نگذاشته تا مانند حجره نشينان مدارس علميه و بيت برخي مراجع تقليد، وجدان خود را به خواب بزنند و گمان كنند در سرزمين عدل علي(ع) زندگي مي كنند. امروز ناآگاهترين مردم روستاهاي دورافتاده و شهرهاي بزرگ ما، تمثال بي مثال «كاريكاتور ديكتاتور» را در قامت حقير رهبري مي بينند كه شرح جنايتهايش را باد به اقصي نقاط كشور برده. حاكم جائري كه نه تنها علي نيست، بلكه مردمان صادق او را يزيد مي نامند و تشبيه او را به علي «كفر» مي دانند. حاكمي كه «اسباب بزرگي» نداشت و سالهاست «تكيه بر جاي بزرگان» زده است و امروزه داعيه خدايي هم دارد! كسي كه با خودفريبي و عوام فريبي، اداي صلاح و فلاح و اخلاق مداري و دينداري در مي آورد، حال آنكه به وقت عمل، براي حفظ تخت سلطاني اش، خونها ريخت.رهبري كه به قول اسماعيل-فرزند ميزبان كاشمري ما- حتي «كاريكاتور يزيد» هم نيست، وگرنه حريت و انسانيت را از يزيد تقليد مي كرد و لااقل با اهل بيت و خانواده مخالفانش جوانمردانه رفتار مي كرد! «اسماعيل» در يك تعويض روغني كار مي كند اما براي تحليلش، چند اسم هم مي آورد! باري، مردم دوردستها هم طعم ظلم را چشيده اند و هم خبر ظلم و خونريزي و حتي گروگانگيري خانواده سياسيون را شنيده اند. گويا نسيمي كه از دره اوين و از كنار سلولهاي زندان اوين مي گذرد، زمزمه اسيران را به تمام سرزمين ميبرد و به مردم دوردستها ميرساند. اسماعيل در جمع خانوادگي و شلوغ شان، نمونه هايي رو مي كند! مي گويد: دستگيري و آزار «شاهپور كاظمي» (برادر همسر ميرحسين)، «عاطفه امام» (دختر جواد امام كه زنداني بود) و «دكتر عليرضا بهشتي»(فرزند شهيد بهشتي) و نوه هاي آيت الله منتظري(كه عصر ديروز دوشنبه و چند ساعت از انتشار بيانيه پدربزرگشان به گروگان گرفته شده اند) ، تنها چند نمونه از خوي حقير رهبر و متوليان اين دستگاه جائر است. نظامي كه به گفته آيت الله منتظري، حقيقتا" «حكومت ولايت نظامي» است و رهبرش علي خامنه اي هم دچار سندروم «خود علي بيني!» است و مخالفان صالحش را به كشتن و اسارت و «داغ كردن» تهديد مي كند و خونهاي مظلومان را تحقير مي كند و اعتراضات مردم را به «كاريكاتور انقلاب ٥٧» تشبيه مي نمايد. در اين كوچ مخفيانه ٩٣ روزه، هر كجا باد مي تواند بوزد، سفر كرده ايم و همه جا آثار ظلم و فقر و تبعيض و بيعدالتي و... را ديده ايم كه تك تك ملت را به ستوه آورده است. همه بدنبال يك زبان مشترك براي ابراز انزجارشان بودند كه اينك آن زبان را يافته اند و مي بينند مي توانند با زبان سبز، كله سياه طاغوت را بكنند و سر سرخشان را حفظ كنند. همه يكدل شده اند كه در «روز ايران»، با نماد يكپارچه سبز، ايران را سبز كنيم و سياهي را بشوئيم و ريشه سياه ستم را از اين خاك در آوريم. باورش داريم. «ايران ما» به طلوع فجر پيروزي بسيار نزديك شده؛ اين بشارت را از اعماق اين سياهي شب مي نويسم! از اين لحظه اي كه شب،«آبستن نور» شده؛ اما سياهترين چهره اش را هنوز نشانمان مي دهد. آني ديگر، تاب مقاومتش مي شكند و شب محو مي شود. من و ما چه باشيم يا نباشيم طلوع خورشيد شب شكن، «ناگزير» است! حتمي است! ولي حضور «من و تو با هم» به اين طلوع خيره كننده، درخششي از جنس «ما» مي دهد. و خورشيد به «ما؛ همه فرزندان ايران» نيرويي ناتمام مي بخشد براي باغباني و كاشتن و ساختن اين سرزمين! مراقب باش كه از ضيافت خورشيد جا نماني. در «روز ايران» خورشيد آزادي بر سر همه مي تابد. جا نماني از لحظه تولد خورشيد مهر ايران

عبدالله عراقی ، فرمانده سپاه یا لات چاله میدون ….

.... فیلمی دردناک
دوشنبه اولین روز کاری است و عصر در خانه ام. خستگی ام با چایی که رافونه ریخته در شده است ، ناگهان فیلمی در یوتیوب
 توجهم را جلب می کند.
پدری است دل سوخته. دارد برای یک روحانی درد دل می کند. جانبازی چهل درصد که بیش از ۲۸ سال در سپاه خدمت کرده است. گله دارد از مرگ فرزندش که گویا در وقایع اخیر کشته شده است. گله دارد از سپاه و عبدالله عراقی و بقیه که این روزها می کشند و جواب نمی دهند. می زنند ، می برند و تجاوز می کنند انگار نه انگار.
عبدالله عراقی کنار آخوند حاضر اول بی تفاوت از سخنان مرد می گذرد ، اما کم کم که می بیند خطاب آن پدر ، خودش است ، جواب می دهد:
پدر دلسوخته : پسرم را کشته اند ، بعد هرچه می گویم کسی جواب نمی دهد. مدام تهدیدم می کنند و اراذل را سراغم می فرستند. امنیت جانی ندارم ، اگر کشته بشم ، مسولش آقای عراقیه .. ۴۰ درصد جانبازم ، ۲۸ تو سپاه خدمت کردم اما اینها دارن از یه قاتل حمایت می کنن. درد من اینه ، چرا تو سپاه پاسداران از قاتل حمایت کنن ، و رسما به آدم توهین کنند. ایشان به من می گه غلط کردی پیگیری کردی ، هر غلطی دلت می خواد بکن …
سرتیپ عبدالله عراقی : تو برو شکایتت رو بکن … تو مجلسش هم باهات میایم ، برو شکایتت رو بکن. طرف اولاد پیغمبره ،
پدر دلسوخته :چی اولاد پیغمبره ، قاتله
سرتیپ عبدالله عراقی : مرد بودی رضایت می دادی .
پدر دلسوخته : چرا رضایت بدم بچه ام رو کشته
سرتیپ  عبدالله عراقی : عزت خودت می رفت بالا
پدر دلسوخته : بچه خودت بود رضایت می دادی ؟ چه توقع بیخودی ؟ من برای خدا انقلاب کردم ، من حکم خدا رو اجرا کردم ، برای چی می گی رضایت بده
سرتیپ عبدالله عراقی : چی می گی
پدر دلسوخته : تو برای چی به من می گی اگر مرد بودی رضایت می دادی ؟ تو مرد نیستی !
سرتیپ عبدالله عراقی بلند می شود و پدر دلسوخته را می زند.
حال می توان به مجلس امیدوار بود ؟ آیا می توان به قوه قضاییه امیدوار بود؟ این سرداران که واژه اراذل و اباش برای شان مناسب تر است ، کشور را زیر چکمه های خود گرفته اند..
پس نوشت – برخی از دوستان توضیحاتی در مورد این ویدئو داده اند در زیر نقل می کنم :
حدود یک سال پیش درگیری بین یکی از بسیجیان مسجد الزهرا فاز دو شهرک محلاتی (که پدرش را در فیلم در حال اعتراض می بینید ) و یکی از جوانان شهرک که او هم فرزند پاسدار بوده است در می گیرد. جوان بسیجی بخاطر پخش موسیقی درگیر می شود و کار به درگیری فیزیکی کشیده شده و بسیجی کشده می شود. خانواده وی و پدرش تلاش فراوانی داشتند که فرزند بسجی شان را شهید اعلام کنند و سپاه این را بپذیرد. همچنین خواستار اعدام جوان که تصادفا پسرشان را کشته است در محل شهرک بودند. امام جماعت مسجد ، مردم و سپاه شهید بودن بسیجی را نمی پذیرند و از خانواده او می خواهند چون در واقع پسر خودشان مقصر بوده و بر سرپخش آهنگ به درگیری پرداخته این جوان را عفو کرده و از قصاص بگذرند. اما این خانواده قبول نکردند و نهایتا این جوان در اوین اعدام شد. ظاهرا سپاه اجازه به دار آویختن این جوان را در شهرک نداد. خانواده او هنوز هم در شهرک با همه قطع رابطه هستند. اینکه فرمانده سپاه دراین فیلم به او می گوید مرد بودی و می بخشیدی اشاره به این موضوع دارد

کروبی:من مردن را به سکوت در برابر اینها ترجیح می دهم



منبع آگاه در مجلس به خبرنگار رویداد گفت : «رئیس مجلس به دستور مقام معظم رهبری با آقای مهدی کروبی دیدار داشته اند و آقای لاریجانی حامل پیام رهبری هستند.»




عصر امروز جلسه ای در دفتر کار علی لاریجانی رئیس مجلس ایران با حضور مهدی کروبی و قدرت الله علیخانی از اعضای فراکسیون اقلیت برگزار شد.
این جلسه به دعوت رئیس مجلس تشکیل شده است. این مقام آگاه در مورد محتوای این پیام توضیحی نداد اما اضافه نمود این احتمال وجود دارد که بخشی از مذاکرات به تشخیص دو طرف حاضر در جلسه رسانه ای گردد.
از جلسه عصر امروز رئیس مجلس و مهدی کروبی که بیش از سه ساعت به طول انجامید خبر می رسد که آقای کروبی نسبت به عملکرد هیات سه نفره قوه قضائیه و صدا و سیما به شدت انتقاد نموده و خطاب به آقای لاریجانی گفته اند امیدوارم شما همچون برادرتان دینتان را به دنیا نفروشید.
همچنین آقای کروبی در برابر خواست رئیس مجلس مبنی بر اینکه مدتی سکوت کنید تا شرایط به حالت عادی برگردد پاسخ داده اند: «من سکوت کنم تا یک عده ای که عمری را به دشمنی با امام سپری کرده اند زمام امور را به دست بگیرند و هر جنایتی که می خواهند انجام دهند. من مردن را به سکوت در برابر اینها ترجیح می دهم

بدبخت دولتی اسلامی که۰۰۰۰۰

بدبخت دولتی اسلامی که۰۰۰۰۰
بدبخت دولت اسلامی که از شب احیاء برگزار کردن میترسه...
بدبخت دولت اسلامی که از الله اکبر گفتن مردم میترسه...
بدبخت دولت اسلامی که از نماز جمعه رفتن مردم میترسه...
بدبخت دولت کودتا که از برگزاری مراسم فوتبال میترسه، از پارک رفتن مردم میترسه...
بدبخت دولت کودتایی که از رفتن به نیو یورک میترسه، از جلسه سران اروپا میترسه، از حرف زدن با آمریکا میترسه...
بدبخت دولت ورشکسته ای که رادیو و تلویزیونش ور شکسته، مخابراتش ور شکسته، کارخانه‌های خودرو سازیش ور شکسته...
بدبخت دولت گردن شکسته ایی که از باز شدن دانشگاه میترسه، از اسم دانشگاه میترسه، از تدریس علوم انسانی‌ تحریف شده خودش میترسه...
بدبخت دولت خاک بر سری که از تشکیل مجلس خبرگان میترسه، از پخش مراسم تحلیف میترسه، از پخش مراسم رأی گیری در مجلس میترسه...
بد بخت دولتی که از تحویل جنازه‌ها میترسه، از افطاری خانواده‌ها دم در زندان اوین میترسه،
بد بخت دولتی که از آزاد کردن همه آنها که آمدند و به همه چیز اعتراف کردن میترسه...
بد بخت، ور شکسته بی‌ آبرو، گردن شکسته، بی‌ وجدان
تنها چیزی که در درون این رژیم باقی‌ مانده و هر روز بزرگتر میشود ترس است...و ترس برادر مرگ است
پیروزی همین جاست، جشن آن‌ نزدیک است...
جالبه ...
فرزند امام که مخالف است, فرزند بهشتی که در زندان است, فرزندان مطهری که به ستوه امده اند, با دختر طالقانی چه کردند؟ خواهر رجایی چه میگوید؟ خواهر و همسر باکری ها کجایند؟ نخست وزیر امام را هم که به سیا مرتبط کردند, احوال کروبی هم که نا گفته پیداست, هاشمی را هم که منافق میخوانند. از انقلاب چیزی نماند جز چند نام خیابان و شخص رهبر این خود اثبات فاتحه انقلاب است

حتما ببینید


رحيمي : از كسي كه 30 سال خدمت كرده نمي پرسند مدركت


محمدرضا رحیمی توضیح در مورد مدرک تحصیلی خود را به آینده موکول کرد. معاون اول احمدی نژاد در مورد مدرک تحصیلی خود گفت؛ باید این موضوع را از همان نمایندگانی پرسید که قرار است در شروع کار مجلس در این خصوص بحث هایی را مطرح کنند و مدارک تحصیلی بنده هیچ اشکالی ندارد و خود آنها یک مقدمه یی را فراهم می کنند و بر اساس آن مقدمه نیز تصمیماتی را درخصوص افراد می گیرند و حرف هایی را مطرح می کنند که دارای اهمیتی نیست. فردی که 30 سال در دستگاه های مختلف دارای تجربه و خدمت است در حال حاضر از او دیگر درخصوص مدرک تحصیلی و اینکه چند کلاس سواد دارد سوال نمی شود و مدارک تحصیلی بنده نیز هیچ مشکلی ندارد. معاون اول رئیس جمهور در ادامه گفت؛ بنده در مقام پاسخگویی به این افراد نیستم و در وقت خودش به آنها پاسخ خواهم داد. وی افزود؛ این افراد مشکل شان مدرک تحصیلی من نیست و مشکل آنها با دولت بر سر چیز دیگری است.



اخبار ضد و نقیض در خصوص نماز جمعه این هفته تهران



پارلمان‌نیوز: در حالی که خبرگزاری‌های حامی دولت خبر از اقامه نماز جمعه توسط آیت‌الله سید احمد خاتمی را می‌دهند که رئیس ستاد اقامه نماز جمعه تهران این خبر را تکذیب می‌کند.به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره) مجلس«پارلمان‌نیوز»، ابتدا خبرگزاری ایرنا به نقل از مسعود مرادی خبر از اقامه نماز جمعه این هفته توسط احمد خاتمی را داد و بعد از آن این خبر در خبرگزاری فارس نیز منتشر شد.اما بلافاصله محسن هاشمی رفسنجانی گفت:«تا این لحظه به دفتر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی اطلاع داده نشده است كه نماز جمعه این هفته تهران را ایشان اقامه نخواهد كرد.»رئیس دفتر آیت الله هاشمی رفسنجانی در گفتگو با ایلنا با اشاره به نماز جمعه این هفته تهران گفت:«طبق روال باید به دفتر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی اطلاع داده می شد كه نماز جمعه این هفته تهران توسط ایشان یا فرد دیگری اقامه می‌شود كه تا این لحظه این امر صورت نپذیرفته است.»ساعتی بعد رئیس ستاد اقامه نماز جمعه تهران نیز سخن نقل شده از قول وی مبنی بر اقامه نماز جمعه این هفته تهران توسط یكی از امامان جمعه موقت تهران را تكذیب كرد.مسعود مرادی در گفتگو با ایلنا، ضمن تاكید بر اینكه سخنی مبنی بر اقامه نماز جمعه روز قدس توسط یكی از ائمه جمعه موقت بیان نكرده است، از این موضوع ابراز بی اطلاعی كرد.


طلوع خورشيد «ناگزير» است! اين شب آبستن نور شده!]




بابک داد

از وقتي مقام معظم(!) رهبري رأي ملت را تصاحب كرد و بر خون بيگناهان پاي گذارد و اعتراضات ميليوني ملت را كاريكاتور انقلاب ٥٧ ناميد، براي خيلي از سنتي ها و اقشار عادي و حتي نا آگاه، «قداست و درستي و سلامت آقا» به آخر رسيد و تمام شد! براي مردمي كه من مي بينم و ٩٣ روز است دمخورشان هستم، تمام دودلي و ترديدهاي باقيمانده در اقشار سنتي و روستاييان و متدينين (حتي قشري) درباره "خروج رهبر" از همه مدارها و قرارهاي دين خدا به يقين رسيده و حالا آدم مؤمني را نمي يابم كه «به نام دين» طرفدار آقاي خامنه اي مانده باشد. من كه مهاجر شهرهاي اين سرزمينم و به رغم زندگي مخفي، با هر قشري سخن مي گويم و سخنشان را مي شنوم، كسي را نيافته ام كه مؤمن باشد و آقاي خامنه اي را هم «علي عادل» بداند! بهتر بگويم كسي نيست بتواند مؤمنانه از صلاحيتهاي رهبري ايشان دفاع كند، چون ديگر چيز قابل دفاعي باقي نمانده و مردم در گوشه و كنار كشور به مرور از اين نظام و رهبرش رويگردان شده اند. اينك براي يك روستانشين ساده دل و يك تهراني اهل اينترنت، اسلاميت و مشروعيت نظام از بين رفته و باطل شده است. منتها اين بي اعتباري حكومت، در هر قشري «علائم باليني» متفاوتي دارد. نحوه بيان اعتراضات روستائيها از شهرستانيها متفاوت است و شهرستانيها هم با بيان متفاوتي نسبت به شهرنشين ها و تحصيل كرده ها از مخالفت خود با اين حاكميت جور سخن مي گويند. سخنراني اخير آقاي خامنه اي اما، از ديد اعضاي صميمي يك خانواده كاشمري، صريح ترين دست و پا زدن او براي حفظ جايگاه فراانساني خود نزد اقشار سنتي بود كه نقشي بر آب زد و اثري نداشت. بي اثريش را گفتند و ساعتي به نقد اين تلاش بي نتيجه «آقا» سخن گفتند و شنيديم. براي آنها بي عدالتي هاي رهبر در همان شهرستان نمود داشت كه فكرش هم دشوار بود! آنها مي گفتند اگر رهبر خود را علي زمانه معرفي ميكند، بايد بتواند مثل علي(ع) از اين نقطه سرزمين تحت حكومتش و ظلمي كه مأمورانش به نام دين و خدا بر ما كرده اند، آگاه و هشيار باشد و چون نيست، او «علي» نيست! پسر ١٩ ساله شان اسماعيل گفت:«او كاريكاتور يزيد هم نيست!» سخنراني آقاي خامنه اي در سالروز شهادت امام علي(ع) و تشبيهات ناسازي كه ميان حكومت ظالم و جائر خود، با حكومت عدل و داد اميرالمؤمنين كرد، دل هر مسلمان و هر انساني را به درد و خروش آورد. ديدن اين همه مظالمي كه در نظام كودتاچي تحت نام «علي» بر مردم مي رود،هيچ وجداني را آسوده نگذاشته تا مانند حجره نشينان مدارس علميه و بيت برخي مراجع تقليد، وجدان خود را به خواب بزنند و گمان كنند در سرزمين عدل علي(ع) زندگي مي كنند. امروز ناآگاهترين مردم روستاهاي دورافتاده و شهرهاي بزرگ ما، تمثال بي مثال «كاريكاتور ديكتاتور» را در قامت حقير رهبري مي بينند كه شرح جنايتهايش را باد به اقصي نقاط كشور برده. حاكم جائري كه نه تنها علي نيست، بلكه مردمان صادق او را يزيد مي نامند و تشبيه او را به علي «كفر» مي دانند. حاكمي كه «اسباب بزرگي» نداشت و سالهاست «تكيه بر جاي بزرگان» زده است و امروزه داعيه خدايي هم دارد! كسي كه با خودفريبي و عوام فريبي، اداي صلاح و فلاح و اخلاق مداري و دينداري در مي آورد، حال آنكه به وقت عمل، براي حفظ تخت سلطاني اش، خونها ريخت.رهبري كه به قول اسماعيل-فرزند ميزبان كاشمري ما- حتي «كاريكاتور يزيد» هم نيست، وگرنه حريت و انسانيت را از يزيد تقليد مي كرد و لااقل با اهل بيت و خانواده مخالفانش جوانمردانه رفتار مي كرد! «اسماعيل» در يك تعويض روغني كار مي كند اما براي تحليلش، چند اسم هم مي آورد! باري، مردم دوردستها هم طعم ظلم را چشيده اند و هم خبر ظلم و خونريزي و حتي گروگانگيري خانواده سياسيون را شنيده اند. گويا نسيمي كه از دره اوين و از كنار سلولهاي زندان اوين مي گذرد، زمزمه اسيران را به تمام سرزمين ميبرد و به مردم دوردستها ميرساند. اسماعيل در جمع خانوادگي و شلوغ شان، نمونه هايي رو مي كند! مي گويد: دستگيري و آزار «شاهپور كاظمي» (برادر همسر ميرحسين)، «عاطفه امام» (دختر جواد امام كه زنداني بود) و «دكتر عليرضا بهشتي»(فرزند شهيد بهشتي) و نوه هاي آيت الله منتظري(كه عصر ديروز دوشنبه و چند ساعت از انتشار بيانيه پدربزرگشان به گروگان گرفته شده اند) ، تنها چند نمونه از خوي حقير رهبر و متوليان اين دستگاه جائر است. نظامي كه به گفته آيت الله منتظري، حقيقتا" «حكومت ولايت نظامي» است و رهبرش علي خامنه اي هم دچار سندروم «خود علي بيني!» است و مخالفان صالحش را به كشتن و اسارت و «داغ كردن» تهديد مي كند و خونهاي مظلومان را تحقير مي كند و اعتراضات مردم را به «كاريكاتور انقلاب ٥٧» تشبيه مي نمايد. در اين كوچ مخفيانه ٩٣ روزه، هر كجا باد مي تواند بوزد، سفر كرده ايم و همه جا آثار ظلم و فقر و تبعيض و بيعدالتي و... را ديده ايم كه تك تك ملت را به ستوه آورده است. همه بدنبال يك زبان مشترك براي ابراز انزجارشان بودند كه اينك آن زبان را يافته اند و مي بينند مي توانند با زبان سبز، كله سياه طاغوت را بكنند و سر سرخشان را حفظ كنند. همه يكدل شده اند كه در «روز ايران»، با نماد يكپارچه سبز، ايران را سبز كنيم و سياهي را بشوئيم و ريشه سياه ستم را از اين خاك در آوريم. باورش داريم. «ايران ما» به طلوع فجر پيروزي بسيار نزديك شده؛ اين بشارت را از اعماق اين سياهي شب مي نويسم! از اين لحظه اي كه شب،«آبستن نور» شده؛ اما سياهترين چهره اش را هنوز نشانمان مي دهد. آني ديگر، تاب مقاومتش مي شكند و شب محو مي شود. من و ما چه باشيم يا نباشيم طلوع خورشيد شب شكن، «ناگزير» است! حتمي است! ولي حضور «من و تو با هم» به اين طلوع خيره كننده، درخششي از جنس «ما» مي دهد. و خورشيد به «ما؛ همه فرزندان ايران» نيرويي ناتمام مي بخشد براي باغباني و كاشتن و ساختن اين سرزمين! مراقب باش كه از ضيافت خورشيد جا نماني. در «روز ايران» خورشيد آزادي بر سر همه مي تابد. جا نماني از لحظه تولد خورشيد مهر ايران!

Sep 14, 2009

جوک واقعی اینهاست: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

اصل پنجاه و ششم قانون اساسي: حاكميت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعي خويش حاكم ساخته است و هيچ‌كس نمي‌تواند اين حق الهي را از انسان سلب كند يا در خدمت منافع فرد يا گروهي خاص قرار دهد.

اصل نهم قانون اساسي: در جمهوري اسلامي ايران آزادي و استقلال و وحدت و تماميت ارضي كشور از يكديگر تفكيك ناپذيرند و حفظ آنها وظيفه دولت و آحاد ملت است. هيچ فرد يا گروه يا مقامي حق ندارد به نام استفاده از آزادي به استقلال سياسي، فرهنگي، اقتصادي و نظامي و تماميت ارضي ايران كمترين خدشه‌اي وارد كند و هيچ مقامي حق ندارد به نام حفظ استقلال و تماميت ارضي كشور آزادي‌هاي مشروع را هر چند يا وضع قوانين و مقررات سلب كند

اصل بيست سوم قانون اساسي: تفتيش عقايد ممنوع است و هيچ‌كس را نمي‌توان به صرف داشتن عقيده‌اي مورد تعرض و مواخذه قرار داد

اصل بيست و چهارم قانون اساسي: نشريات و مطبوعات در بيان مطالب آزادند مگر آنكه مخل به مباني اسلام يا حقوق عمومي باشند. تفصيل آن را قانون معين مي‌كند

اصل بيست و پنجم قانون اساسي: بازرسي و نرساندن نامه‌ها، ضبط و فاش كردن مكالمات تلفني، افشاي مخابرات تلگرافي و تلكس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها،‌استراق سمع و هرگونه تجسس ممنوع است مگر به حكم قانون.

اصل سي و دوم قانون اساسي: هيچ‌كس را نمي‌توان دستگير كرد مگر به حكم و ترتيبي كه قانون معين مي‌كند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام بايد با ذكر دلايل بلافاصله كتبا به متهم ابلاغ و تفهيم شود و حداكثر ظرف مدت 24 ساعت پرونده مقدماتي به مراجع صالحه قضايي ارسال و مقدمات محاكمه در اسراع وقت فراهم گردد. متخلف از اين اصل طبق قانون مجازات مي‌شود

اصل سي و هشتم قانون اساسي: هرگونه شكنجه براي گرفتن اقرار براي كسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت،اقرار يا سوگند مجاز نيست و چنين شهادت و اقرار و سوگندي فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از اين اصل قانون مجازات مي‌شود
 اصل سي و ششم قانون اساسي: حكم به مجازات و اجراي آن بايد تنها از طريق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد.

اصل سي و پنجم قانون اساسي: در همه دادگاه‌ها طرفين دعوي حق دارند براي خود وكيل انتخاب نمايند و اگر توانايي انتخاب
 وكيل را نداشته باشند بايد براي آنها امكانات تعيين وكيل فراهم گردد.

اصل يكصد و شصت‌و هشتم: رسيدگي به جرائم سياسي و مطبوعاتي علني‌است و با حضور هيات منصفه در محاكم دادگستري صورت مي‌گيرد. نحوه انتخاب شرايط، اختيارات هيات منصفه و تعريف جرم سياسي را قانون براساس موازين اسلامي معين مي‌كند


اصل بيست و هفتم قانون اساسي: تشكيل اجتماعات وراهپيمايي‌ها، بدون حمل سلاح، به شرط آن كه مخل به مباني اسلام نباشد آزاد است